ای در حرمت نشان کعبه


ای در حرمت نشان کعبه

درگاه تو را نشان کعبه
درگاه تو را نشان کعبه
ای کمتر خادمان بزمت
ای کمتر خادمان بزمت
بهتر ز مجاوران کعبه
بهتر ز مجاوران کعبه
کعبه است درت، نوشته خورشید
کعبه است درت، نوشته خورشید
العبد بر آستان کعبه
العبد بر آستان کعبه
شاهان همه در پناه قدرت
شاهان همه در پناه قدرت
چون مرغان در امان کعبه
چون مرغان در امان کعبه
گردون به مثال بارگاهت
گردون به مثال بارگاهت
کرده ز حق امتحان کعبه
کرده ز حق امتحان کعبه
حق کرده خلیل را اشارت
حق کرده خلیل را اشارت
تا کرد بنا بسان کعبه
تا کرد بنا بسان کعبه
ملت به جوار تو بیاسود
ملت به جوار تو بیاسود
چون صید به دودمان کعبه
چون صید به دودمان کعبه
جای قسم و مقام سجده است
جای قسم و مقام سجده است
از بهر خواص جان کعبه
از بهر خواص جان کعبه
خاک قدمت به عرض مصحف
خاک قدمت به عرض مصحف
صحن حرمت نشان کعبه
صحن حرمت نشان کعبه
کعبه به درت پیام داده است
کعبه به درت پیام داده است
کای کعبهٔ جان و جان کعبه
کای کعبهٔ جان و جان کعبه
جبریل که این پیام بشنود
جبریل که این پیام بشنود
جانی ستد از زبان کعبه
جانی ستد از زبان کعبه
بر کعبه کنند جان فشان خلق
بر کعبه کنند جان فشان خلق
بر صدر تو جان فشان کعبه
بر صدر تو جان فشان کعبه
دست تو محیط بر ممالک
دست تو محیط بر ممالک
ابری شده سایبان کعبه
ابری شده سایبان کعبه
شیطان ز درت رمیده آنسانک
شیطان ز درت رمیده آنسانک
پیلان ز نگاهبان کعبه
پیلان ز نگاهبان کعبه
ای تشنهٔ ابر رحمت تو
ای تشنهٔ ابر رحمت تو
چون من لب ناودان کعبه
چون من لب ناودان کعبه
ظلم از در تو رمیده چون دیو
ظلم از در تو رمیده چون دیو
از سایهٔ پاسبان کعبه
از سایهٔ پاسبان کعبه
ظلم و حرم تو، حاش لله
ظلم و حرم تو، حاش لله
پای سگ و نردبان کعبه
پای سگ و نردبان کعبه
رضوان صفت در سرایت
رضوان صفت در سرایت
کرده است بر آستان کعبه
کرده است بر آستان کعبه
جوید به تبرک آب دستت
جوید به تبرک آب دستت
چون حاج ز ناودان کعبه
چون حاج ز ناودان کعبه
دهلیز سرات ناف فردوس
دهلیز سرات ناف فردوس
چون ناف زمین میان کعبه
چون ناف زمین میان کعبه
چندان که مجاور حجابی
چندان که مجاور حجابی
داری صفت نهان کعبه
داری صفت نهان کعبه
شروان به تو مکه گشت و بزمت
شروان به تو مکه گشت و بزمت
دارد حرم عیان کعبه
دارد حرم عیان کعبه
ای کعبه بساط آسمان خوان
ای کعبه بساط آسمان خوان
عنقا شده مور خوان کعبه
عنقا شده مور خوان کعبه
گر خصم به کین تو کشد دست
گر خصم به کین تو کشد دست
چون ابرهه بر زیان کعبه
چون ابرهه بر زیان کعبه
ز اقبال تو سنگ سار گردد
ز اقبال تو سنگ سار گردد
چون پیل زیان رسان کعبه
چون پیل زیان رسان کعبه
ای دولت در رکاب بختت
ای دولت در رکاب بختت
چون جنت در عنان کعبه
چون جنت در عنان کعبه
هر پنج نماز چون کنی روی
هر پنج نماز چون کنی روی
سوی در کامران کعبه
سوی در کامران کعبه
بر فرق تو اختران رحمت
بر فرق تو اختران رحمت
بارند ز آسمان کعبه
بارند ز آسمان کعبه
ای کعبهٔ ملک عصمة الدین
ای کعبهٔ ملک عصمة الدین
من بندهٔ رایگان کعبه
من بندهٔ رایگان کعبه
ای بانونی شرق و کعبهٔ جود
ای بانونی شرق و کعبهٔ جود
من بلبل مدح خوان کعبه
من بلبل مدح خوان کعبه
گر کعبه چو من شدی زبان ور
گر کعبه چو من شدی زبان ور
وصف تو بدی بیان کعبه
وصف تو بدی بیان کعبه
موقوف اشارت تو ماندم
موقوف اشارت تو ماندم
چون حاجی میهمان کعبه
چون حاجی میهمان کعبه
تا از حجر است و آستانه
تا از حجر است و آستانه
خال سیه و لبان کعبه
خال سیه و لبان کعبه
در دولت جاودانت بی نام
در دولت جاودانت بی نام
هم حرمت و هم توان کعبه
هم حرمت و هم توان کعبه
پردهٔ در بارگاه بادت
پردهٔ در بارگاه بادت
زان حله که هست ز آن کعبه
زان حله که هست ز آن کعبه
دولت شده رد ضمان عمرت
دولت شده رد ضمان عمرت
چون ملت در ضمان کعبه
چون ملت در ضمان کعبه